تفسیر آیات 92 الی 95 سوره مبارکه آل عمران ... | پیشی گیرندگان در کارهای خیر ... | باایمان ترین مردم ... | بلا و سختی ... | بلای خانمان سوز غرب زدگی ... | بهشتی یک ملت بود ... | به یاد شهدا ...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسیر آیه ۹۲ سوره مبارکه آل عمران
۹۲ لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْء فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلیمٌ
ترجمه
۹۲ ـ هرگز به (حقیقت) نیکوکارى نمى رسید مگر این که از آنچه دوست مى دارید، (در راه خدا) انفاق کنید; و آنچه انفاق مى کنید خداوند از آن آگاه است.
تفسیر
در آیات گذشته بحث هائى درباره ایمان و کفر، نشانه ها و آثار آن و بخشى از سرگذشت انبیاء آمده بود، و در این آیه به یکى از طرق وصول به حقیقت ایمان و مقام برّ و نیکوکارى اشاره مى کند; همان چیزى که بهترین نشانه شخصیت و عواطف انسانى، و تقوا است. مى فرماید: «شما هرگز به حقیقت «برّ» و نیکى نمى رسید مگر این که از آنچه دوست مى دارید در راه خدا انفاق کنید» ( لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ ). واژه «برّ» در اصل به معنى «وسعت» است، و لذا صحراهاى وسیع را «بَرّ» (به فتح ب) مى گویند، و به همین جهت به کارهاى نیک که نتیجه آن گسترده است و به ـ دیگران مى رسد «بِرّ» (به کسر ب) گفته مى شود. تفاوت میان «بِرّ» و «خیر» از نظر لغت عرب این است که: «بِرّ» نیکوکارى توأم با توجه و از روى قصد و اختیار است، ولى «خیر» به هر نوع نیکى که به دیگرى بشود اگر چه بدون توجه باشد، اطلاق مى گردد. پدر این که مقصود از کلمه «برّ» چیست؟ مفسران گفتگوى بسیار دارند. بعضى آن را به معنى بهشت. بعضى به معنى پرهیز کارى و تقوا. و بعضى به معنى پاداش نیک گرفته اند، ولى آنچه از آیات قرآن استفاده مى شود این است که: «برّ» معنى وسیعى دارد و به تمام نیکى ها اعم از ایمان و اعمال پاک گفته مى شود، چنان که از آیه 177 سوره «بقره» استفاده مى شود که: «ایمان به خدا، و روز جزا، و پیامبران، و کمک به نیازمندان، و نماز و روزه، و وفاى به عهد، و استقامت در برابر مشکلات و حوادث» همه از شعب «برّ» محسوب مى شوند. بنابراین، رسیدن به مقام نیکوکاران واقعى، شرایط زیادى دارد که یکى از آنها انفاق کردن از اموالى است که مورد علاقه انسان است; زیرا عشق و علاقه واقعى به خدا، و احترام به اصول انسانیت و اخلاق، آن گاه روشن مى شود که انسان بر سر دو راهى قرار گیرد، در یک طرف مال و ثروت یا مقام و منصبى قرار داشته باشد که مورد علاقه شدید او است، و در طرف مقابل خدا و حقیقت و عواطف انسانیت و نیکوکارى. اگر از اولى به خاطر دومى صرف نظر کرد معلوم مى شود در عشق و علاقه خود صادق است. و اگر در این راه حاضر بود تنها از موضوعات جزئى صرف نظر کند، معلوم مى شود عشق و علاقه معنوى او نیز به همان پایه است و این مقیاسى است براى سنجش ایمان و شخصیت. در پایان آیه براى جلب توجه انفاق کنندگان مى فرماید: «آنچه را که انفاق مى کنید (کم یا زیاد از اموال مورد علاقه یا غیر مورد علاقه) خدا از همه آنها آگاه است» ( وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْء فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلیمٌ ). بنابراین، هرگز گم نخواهد شد و نیز چگونگى آن بر او مخفى نخواهد ماند.
نفوذ آیات قرآن در دل هاى مسلمانان به قدرى سریع و عمیق بود که بلافاصله بعد از نزول آیات اثر آن ظاهر مى گشت، به عنوان نمونه در مورد آیه فوق در تواریخ و تفاسیر اسلامى چنین مى خوانیم: 1 ـ یکى از یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) به نام «ابو طلحه انصارى» در «مدینه» نخلستان و باغى داشت بسیار مصفا و زیبا، که همه در «مدینه» از آن سخن مى گفتند، در آن چشمه آب صافى بود که هر موقع پیامبر(صلى الله علیه وآله) به آن باغ مى رفت از آن آب میل مى کرد و وضو مى ساخت. علاوه بر همه اینها آن باغ درآمد خوبى براى «ابو طلحه» داشت، پس از نزول آیه فوق به خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمده، عرض کرد: مى دانى محبوب ترین اموال من همین باغ است، من مى خواهم آن را در راه خدا انفاق کنم تا ذخیره اى براى رستاخیز من باشد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: بَخٍّ بَخٍّ ذلِکَ مالٌ رابِحٌ لَکَ: «آفرین بر تو، آفرین بر تو، این ثروتى است که براى تو سودمند خواهد بود» . سپس فرمود: «من صلاح مى دانم آن را به خویشاوندان نیازمند خود بدهى». «ابو طلحه» دستور پیامبر(صلى الله علیه وآله) را عمل کرد و آن را در میان بستگان خود تقسیم کرد 2 ـ روزى مهمانى بر «ابوذر» وارد شد، او که زندگى ساده اى داشت از مهمان معذرت خواست که من بر اثر گرفتارى نمى توانم شخصاً از تو پذیرایى کنم، من چند شتر در فلان نقطه دارم، قبول زحمت کن بهترین آنها را بیاور (تا براى تو قربانى کنم). میهمان رفت و شتر لاغرى با خود آورد. «ابوذر» به او گفت: به من خیانت کردى، چرا چنین شترى آوردى؟ او در جواب گفت: من فکر کردم روزى به شترهاى دیگر نیازمند خواهى شد. «ابوذر» گفت: روز نیاز من زمانى است که از این جهان چشم مى بندم (چه بهتر که براى آن روز ذخیره کنم) خداوند مى فرماید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ» 3 ـ «زبیده» همسر «هارون الرشید» قرآنى بسیار گران قیمت داشت که آن را با زر و زیور و جواهرات تزیین کرده بود و علاقه فراوانى به آن داشت، یک روز هنگامى که از همان قرآن تلاوت مى کرد به همین آیه «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ» رسید، با خواندن آیه در فکر فرو رفت و با خود گفت: هیچ چیز مثل این قرآن نزد من محبوب نیست، باید آن را در راه خدا انفاق کنم، کسى را به دنبال جواهرفروشان فرستاد، تزیینات و جواهرات آن را بفروخت و بهاى آن را در بیابانهاى حجاز براى تهیه آب مورد نیاز بادیه نشینان مصرف کرد که مى گویند: امروز هم بقایاى آن چاه ها وجود دارد و به نام او نامیده مى شود.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
امام باقر (علیهالسلام) :
از پیشی گیرندگان در کارهای خیر باشید، و گل بی خار باشید.
مستدرک الوسائل ج ۱۲ ص ۲۴۱
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) :
أحسَنُ النّاسِ إیمانا أحسَنُهُم خُلُقا و ألطَفُهُم بِأهِلهِ
باایمان ترین مردم ، خوش اخلاق ترینِ آنها و بامحبت ترین شان با #خانواده خود است.
بحار الأنوار، ج ۷۱، ص ۳۸۷
آیت الله بهجت (رضوان الله تعالی علیه) :
خداوند ،نوازل و بلاها را بدون حکمت و بدون ملاک و مصلحت نمی فرستد ،بلکه برای دعا و تضرع ما می فرستد. بنابراین ،برای رفع آنها دعا لازم و تضرع به درگاهش مطلوب است.
"فلو لا اذ جاء هم باسنا تضرعوا"
پس ای کاش که وقتی بلا و سختی ما به آنان می آمد، تضرع می گردند.
در محضر بهجت، ص۳۷۹
شهیدحاج قاسم سلیمانی:
وقتی شهید بهشتی به شهادت رسید امام او را تشبیه به یک ملت کرد. شهیدی که ارزش و بقاء وجود او و حضور او به اندازه ی یک ملت ارزش داشت. بهشتی یک ملت بود.
بدبختی و نا امنی امروز کشور مظلوم افغانستان در خوشخدمتی و دست بر سینه تعظیم به امریکا را در مسئولین غربزده و تربیت شدگان غرب افغانستان جستجو کنید بلای خانمان سوز غرب زدگی
منبع ...:
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسیر آیات ۹۳ تا ۹۵ سوره مبارکه آل عمران
۹۳ کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلاًّ لِبَنی إِسْرائیلَ إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائیلُ عَلى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ ۹۴ فَمَنِ افْتَرى عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ ۹۵ قُلْ صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ
ترجمه
۹۳ ـ همه غذاها (ى پاک) بر بنى اسرائیل حلال بود، جز آنچه اسرائیل (یعقوب)، پیش از نزول تورات، بر خود تحریم کرده بود; (مانند گوشت شتر که براى او ضرر داشت). بگو: «اگر راست مى گوئید تورات را بیاورید و بخوانید»! (این نسبت هائى که به پیامبران پیشین مى دهید، حتى در تورات تحریف شده شما نیست!). ۹۴ـ بنابراین آنها که بعد از این به خدا دروغ مى بندند، ستمگرند! (زیرا از روى علم و عمد چنین مى کنند). ۹۵ ـ بگو: «خدا راست گفته (و اینها در آئین پاک ابراهیم نبوده) است. بنابراین، از آئین ابراهیم پیروى کنید، که به حق گرایش داشت، و از مشرکان نبود»!.
شان نزول
از روایات و نقل مفسران استفاده مى شود که یهود، دو ایراد دیگر در گفتگوهاى خود با پیامبر(صلى الله علیه وآله) داشتند. نخست این که: چگونه پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) گوشت و شیر شتر را حلال مى داند با این که در آئین ابراهیم(علیه السلام) حرام بوده، و به همین دلیل یهود هم به پیروى از ابراهیم(علیه السلام) آنها را بر خود حرام مى دانند. نه تنها ابراهیم(علیه السلام) بلکه نوح(علیه السلام) هم اینها را تحریم کرده بود با این حال، چگونه کسى که آنها را حرام نمى داند دم از آئین ابراهیم مى زند؟! 4 دیگر این که: چگونه پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) خود را وفادار به آئین پیامبران بزرگ خدا مخصوصا ابراهیم(علیه السلام) مى داند در حالى که تمام پیامبرانى که از دودمان اسحاق فرزند ابراهیم بودند «بیت المقدس» را محترم مى شمردند، و به سوى آن نماز مى خواندند، ولى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) از آن قبله روى گردانده و کعبه را قبله گاه خود انتخاب کرده است؟! 5 آیات فوق به ایراد اول پاسخ گفته و دروغ آنها را روشن مى سازد، و آیات آینده (آیات 96 و 97) ایراد دوم را پاسخ مى گوید.
تفسیر
همان گونه که در شأن نزول آیات فوق خواندیم، یهود حلال بودن گوشت و شیر شتر از طرف پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را منکر شده بودند. قرآن در نخستین آیه مورد بحث، با صراحت تمام، تهمت هاى یهود را در مورد تحریم پاره اى از غذاهاى پاک (مانند شیر و گوشت شتر) رد کرده، مى فرماید: «در آغاز، تمام این غذاها بر بنى اسرائیل حلال بود، مگر آنچه اسرائیل (یعقوب) پیش از نزول تورات بر خود تحریم کرده بود» ( کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلاًّ لِبَنی إِسْرائیلَ إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائیلُ عَلى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ ). درباره این که «اسرائیل» (اسرائیل نام دیگر یعقوب است) چه نوع غذائى را بر خود تحریم کرده بود؟ و علت آن تحریم چه بود؟ توضیحى در آیه ذکر نشده است، ولى از روایات اسلامى برمى آید: هنگامى که یعقوب گوشت شتر مى خورد بیمارى عرق النسا 1 بر او شدت مى گرفت. لذا تصمیم گرفت از خوردن آن براى همیشه خوددارى کند، پیروان او هم در این قسمت به او اقتدا کردند، و تدریجاً این امر بر بعضى مشتبه شد، و تصور کردند این یک تحریم الهى است، و آن را به عنوان یک دستور دینى به خدا نسبت دادند قرآن در آیه بالا علت اشتباه آنها را تشریح مى کند و روشن مى سازد که نسبت دادن این موضوع به خدا یک تهمت است. بنابراین، قبل از نزول تورات هیچ یک از غذاهاى پاکیزه بر بنى اسرائیل حرام نبوده که با جمله «مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلُ التَّوْراةِ» در آیه فوق به آن اشاره شده است، اگر چه بعد از نزول «تورات» و آمدن موسى بن عمران بر اثر ظلم و ستم یهود پاره اى از غذاهاى پاکیزه به عنوان مجازات، بر آنها تحریم شد. در جمله بعد خداوند به پیامبرش دستور مى دهد از یهود دعوت کند همان «تورات» موجود نزد خود را بیاورند و آن را بخوانند تا معلوم شود ادعاى آنها در مورد تحریم غذاها نادرست است. قرآن مى فرماید: «بگو: اگر راست مى گوئید تورات را بیاورید و بخوانید» تا روشن شود این نسبت هائى که به پیامبران پیشین مى دهید حتى در تورات تحریف شده شما نیست ( قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ ). ولى آنها حاضر به انجام این کار نشدند چون مى دانستند در تورات چنین چیزى وجود ندارد.
در آیه بعد مى گوید: اکنون که آنها حاضر به آوردن «تورات» نشدند و افترا بستن آنها بر خدا مسلّم شد، باید بدانند: «آنها که بعد از این به خدا دروغ مى بندند ستمگرند و از روى علم و عمد چنین مى کنند» ( فَمَنِ افْتَرى عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ ). در حقیقت هم بر خود ستم مى کنند که خویش را گرفتار مجازات و کیفر الهى مى سازند، و هم به دیگران که آنها را با دروغ و نیرنگ از راه راست منحرف مى سازند.
در «تورات» کنونى در سفر «لاویان» فصل یازدهم ضمن بیان گوشت هاى حرام و حلال چنین مى خوانیم: «از نوشخوار کنندگان و سم چاکان اینها را نخورید، شتر را با وجودى که نوشخوار مى کند اما تمام سم چاک نیست آن براى شما ناپاک است». از جمله هاى فوق استفاده مى شود یهود گوشت شتر و سایر سم چاکان را حرام مى دانست ند، ولى هیچگونه دلالتى بر تحریم آنها در آئین ابراهیم و نوح(علیهما السلام) ندارد ممکن است این قسمت از آنها باشد که به عنوان مجازات بر یهود تحریم شده بود.
در آخرین آیه مورد بحث روى سخن را به پیامبر کرده، مى فرماید: «بگو: خدا راست گفته (و اینها در آئین پاک ابراهیم، نبوده) بنابراین از آئین ابراهیم پیروى کنید که به حق گرایش داشت و از مشرکان نبود» ( قُلْ صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ ). اکنون که مى بینید من در دعوت خود صادق و راستگویم، پس از آئین من که همان آئین پاک و بى آلایش ابراهیم(علیه السلام) است پیروى نمائید; زیرا او «حنیف» بود یعنى از ادیان باطل متمایل بحق شده بود و در دستورات او حتى در مورد غذاهاى پاک یک حکم انحرافى و تحریم بى دلیل وجود نداشت. او هرگز از مشرکان نبود و این که مشرکان عرب خود را بر آئین او مى دانند کاملاً بى معنى است، «بت پرست» کجا؟ و «بت شکن» کجا؟ قابل توجه این که در قرآن کراراً روى این جمله تکیه شده است که ابراهیم از مشرکان نبود زیرا همان طور که قبلاً هم اشاره کردیم بت پرستان جاهلیت مدعى بودند بر آئین ابراهیم هستند و آن قدر در این ادعا پیش رفته بودند که دیگران، آنها را «حنفا» (پیروان ابراهیم) معرفى مى کردند، لذا قرآن مکرر این موضوع را نفى مى کند.
منبع ...:
https://harimeharam.ir/shohada/24/8
شهید مدافع حرم شهید سید ابراهیم عالمی
تاریخ شهادت : 1392/08/26 | محل شهادت : دمشق - سوریه| محل مزار شهید : جاویدالاثر
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم